وضعیت نامطلوب اقتصاد ایران در یک دهه گذشته و افزایش بی سابقه فقر در میان خانوارهای ایرانی، کیفیت آموزش کودکان ایرانی را نیز به شدت تحت تاثیر منفی قرار داده است.
اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۰ به بعد، سالهای دشواری را پشت سر گذاشته است و دهه ۹۰ را میتوان به نوعی دهه ازدسترفته در اقتصاد ایران نامید. در کنار آن سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ بدترین سالهای این دهه به لحاظ وضعیت اقتصاد کلان بوده است.
زمانی که اقتصاد با تورمهای بالا و رشدهای اقتصادی پایین مواجه است، نظیر آنچه در سالهای اخیر در اقتصاد ایران رخ داده، در اقتصاد ثروت جدیدی برای توزیع بین خانوارها تولید نشده و درآمد حقیقی خانوار بهواسطه تورم بالا، روزبهروز کاهش مییابد. این موضوع باعث میشود تا خانوار با کاهش ارزش حقیقی درآمدهایش، هزینههای خود را بیشتر معطوف به خوراک و کالاهای ضروری کند. تورم بسیار بالای خوراک که حتی در سالهای اخیر به ۸۰درصد رسید، باعث شده است تا سهم خوراک از کل هزینههای خانوار در سالهای اخیر بسیار افزایش یابد. در کنار آن، افزایش هزینههای مسکن نیز باعث افزایش سهم هزینه مسکن از کل هزینه خانوار شده و در مجموع در سال ۱۴۰۰ حدود ۶۰درصد از هزینههای خانوار به مسکن و خوراک اختصاص یافته است.
اختصاص سهم بالایی از هزینههای خانوار به مسکن و خوراک باعث میشود تا خانوارها بودجه و درآمد کمتری برای اختصاص به سایر هزینهها، از جمله آموزش داشته باشند. بررسی هزینههای خانوار نشان میدهد که سهم آموزش از کل هزینههای خانوار در طول زمان روند کاهشی داشته است. همانطور که در نمودار«سهم هزینه آموزش از کل هزینههای خانوار» مشخص است، سهم هزینه آموزش از کل هزینه خانوار از ۱۰/ ۲درصد در سال ۱۳۸۹ به ۸۴/ ۰درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
کاهش سهم هزینه آموزش از کل هزینه خانوار که به دلیل مشکلات معیشتی خانوارها به وجود آمده، باعث کاهش سرمایه انسانی در آینده شده و خطر ماندگاری فقر در خانوارهای فقیر را افزایش میدهد. این موضوع بهخصوص زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم اصولا نرخ فقر در بین کودکان بیشتر از متوسط کل کشور است؛ یعنی خانوارهای دارای کودک در بین فقرا بیشتر بوده و سهم هزینههای ضروری مانند خوراک و مسکن از کل هزینههای این خانوارها به مراتب بیشتر از سایر خانوارها بوده و همین موضوع باعث میشود تا توان پرداخت خانوار برای آموزش نیز کاهش یابد. در حالی که نرخ فقر در سال ۱۴۰۰ در کل کشور حدود ۳۰درصد بوده، نرخ فقر کودکان ۳۴درصد بوده است.
در خانوارهای فقیر دو عامل در کنار هم قرار میگیرند. اول آنکه در این خانوارها هزینه کمتری برای آموزش شده و در نتیجه کودکان از امکانات آموزشی بیرون از خانه کمتری بهرهمند میشوند. دوم آنکه به لحاظ امکانات درون منزل و توان تحصیلی والدین برای برطرف کردن نیازهای آموزشی کودکان، این خانوارها از ظرفیت کمتری برخوردارند. بنابراین کودک به طور همزمان از آموزش بیرون و درون خانه محروم است. این در حالی است که برای این کودکان با توجه به فقدان ظرفیتهای آموزشی در داخل خانه، آموزش خارج از منزل از اهمیت بیشتری برخودار است.
نتیجه آنکه بدتر شدن وضعیت رفاهی خانوارها، صرفا یک نتیجه کوتاهمدت به معنای افزایش نرخ فقر برای چند سال را در پی نخواهد داشت، بلکه حتی اگر خانوار صرفا برای دو یا سهسال هم بهشدت در تامین هزینههایش دچار مشکل باشد، همین بازه زمانی کافی است تا کودک این خانوار، از آموزشهای لازم محروم شده و اثرات آن به صورت بلندمدت هم برای این کودکان و هم برای کل جامعه برقرار باشد.
منبع: دنیای اقتصاد
ارسال پاسخ