انتقاد تند یک اصولگرا از سکوت سیستم حکمرانی در پرونده زمین خواری حوزه علمیه ازگل

حدود یک هفته از ماجرای ازگل می‌گذرد، یک طرف ماجرا یک پروژه‌ی افشاگری است که پیدا کردن رد و ربطش سخت نیست، طرف دیگر هم کوهی از توضیحات ناکافی و متناقض از یک مقام رسمی است که حداقلش کوتاهی و قصور است و میانه‌اش تخلف و تقصیر.

حدود یک هفته از ماجرای ازگل می‌گذرد، یک طرف ماجرا یک پروژه‌ی افشاگری است که پیدا کردن رد و ربطش سخت نیست، طرف دیگر هم کوهی از توضیحات ناکافی و متناقض از یک مقام رسمی است که حداقلش کوتاهی و قصور است و میانه‌اش تخلف و تقصیر.

 سردبیر روزنامه اصولگرای فرهیختگان در یادداشتی به ماجرای باغ ازگل پرداخت و نوشت:

سه انتخابات متوالی با مشارکت زیر ۵۰ درصد اگر موجب نشود صدای یک زنگ خطر بلند را بشنویم یعنی ثقل سامعه سیاسی گرفته‌ایم، با آنهایی که با این وضعیت مشکلی ندارند و حتی ممکن است خوشحال هم شده باشند کاری نداریم، اما اگر این روند طبیعی‌سازی شود و تبدیل به سوالی برای سیستم حکمرانی نشود یعنی متولیان پروژه تخلیه‌ی اجتماعی انقلاب کارشان را خوب انجام داده‌اند.

بنا به روایت عصرایران، محمد زعیم زاده می نویسد: خطر بزرگتر از تخلیه‌ی اجتماعی اما تخلیه‌ی محتوایی است، تخلیه‌ی محتوایی است که منجر به بن بست در ایده‌ها می‌شود، وقتی تخلیه‌ی محتوایی رخ بدهد به طور طبیعی حتی اگر قصد و اراده‌ی بازسازی اجتماعی هم وجود داشته باشد عملا شرایط اعمال این اراده ممکن نیست. تخلیه‌ی محتوایی یعنی بی معنا شدن دال‌های گفتمانی اصلی انقلاب مثل عدالت، آزادی، استقلال و…

بیایید در حد استعداد و امکانات اینستاگرام حرف بزنیم و از مقدمات عبورکنیم، حدود یک هفته از ماجرای ازگل می‌گذرد، یک طرف ماجرا یک پروژه‌ی افشاگری است که پیدا کردن رد و ربطش سخت نیست، طرف دیگر هم کوهی از توضیحات ناکافی و متناقض از یک مقام رسمی است که حداقلش کوتاهی و قصور است و میانه‌اش تخلف و تقصیر.

به نوشته این سردبیر اصولگرا، در این شرایط آنچه افکار عمومی زخمی و ناراضی شاهد است رهاشدگی موضوع از طرف سیستم حکمرانی است، وسط دید و بازدیدهای نوروزی بعید است بین رد و بدل شدن ماچ و بوسه‌ی دوم یا سوم کسی غیر از ماجرای ازگل چیز دیگری بگوید اما یک هفته است هیچ اقدام اطمینان بخشی از طرف سیستم حکمرانی در این باره دیده نمی‌شود و این وسط گوشت قربانی گفتمان عدالت است که به مرور فرسوده و لاغر می‌شود چون افکار عمومی با خود می‌گوید این پرونده هم رفت کنار آن یکی در مشهد و گرگان و…

کاش تدبیری این وسط وجود داشت که می‌فهمید با حل یکی یا دو تا از این پرونده‌ها چه امیدی می‌توان به جامعه داد و چطور می‌توان از خطر تخلیه‌ی گفتمانی انقلاب جلوگیری کرد، سرمایه‌ای که اگر از دست برود بازسازی اجتماعی هم ناممکن می‌شود.

//