روزنامه ایران گزارشی از نشست سعید جلیلی با دانش آموزان در دبیرستان البرز تهران را منتشر کرده است. در این نشست یک دانش آموز از او می پرسد: تحلیل شما در این مورد که در انتخابات سال ۱۴۰۰ حجم بالایی از آرا را، آرای باطله تشکیل میدادند، چیست؟ آیا این حجم از آرای باطله در انتخابات سالجاری قرار است تکرار شود؟
پاسخ سعید جلیلی به این سوال این دانشآموز را در ادامه میخوانید:
یکی از بحثهای اصلی که من روی آن تأکید دارم این است که انقلاب یک انتخاب بود و اگه موفقیتی هم داشت، به این دلیل بود که تشریفاتی نبود. یک انتخاب به اصطلاح لحظهای نبود که بگوییم انتخابی کردهایم و تمام شد. در طول تاریخ داشتیم کسانی که انتخاب میکردند و میرفتند.
در قرآن، عدهای آمدند و با انتخاب خود، طرفدار حضرت موسی شدند، بعد به او گفتند «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّک» تو حالا برو بجنگ، ما اینجا هستیم. نه، این گونه نیست. اصلاً ویژگی انقلاب ما چیست؟ این است که وقتی مردم انتخاب کردند باید در تمام مسیر هم همراهی کنند. اگر در دفاع مقدس پیروز شدهایم برای چه بود؟ برای این بود که از آن مادری که در فلان روستا بود با علاقه شروع به دستکش بافتن میکرد تا آن کسی که مثلاً کشاورز بود همه چیز را رها میکرد و به جبهه میرفت.
همه میگفتند انتخاب ماست و حالا هم باید پای کار باشیم. دشمنی که از توپ و تانک نتیجه نگرفته، الان میدانید به دنبال چیست؟ به دنبال این است که مردم را دچار تردید و ناامیدی کند. کسانی که همه سلاحها را علیه شما به کار گرفته بودند، سال گذشته برای فوت یک خانم اشک تمساح میریختند که بگویند ما خیلی ناراحتیم. همانها در روزگاری میآمدند شهر شما را بمباران شیمیایی میکردند. حالا باید چه کار کنند؟ باید ایجاد یأس و ناامیدی کنند.
کسی که بدترین سلاح را برای شما به کار میبرد، دویست و چهل شبکه ماهوارهای فقط برای فضای ایران درست میکند تا مثلاً اوقات فراغت ما را پر کند، داروی بیماران پروانهای را تحریم میکند او میخواهد تردید ایجاد کند.
حالا در مقابل باید چه کار کرد؟ باید دید چه شبهات و سؤالاتی را مطرح میکند و بعد پاسخ صحیح آن چیست؟ در اینجاست که دانشآموز میتواند مؤثر باشد.
اینطور نیست که بگوید حالا من باید در زمانی که به یک سنی رسیدم این کار را انجام دهم. او باید از همین الان شروع کند. این به این معنا نیست که ضعف را بپوشاند بلکه باید ببیند پاسخ رفع این ضعف چیست؟ از نقاط قوت استفاده کنم و با همان نقطه قوت این ضعف را برطرف کنم.
اگر جوانان و نوجوانان ملتی توانستند در عرصههایی سخت، مثل جنگ، موفقیت به دست بیاورند، آیا در اقتصاد، صنعت، کشاورزی نمیتوانند؟ ویژگی زمان جنگ چه بود؟ یک جبهه باز میشد و در آن یک بنایی مثل شهید برونسی فرمانده تیپ میشد. دانشجویی مثل حسن باقری فرمانده قرارگاه میشد. دانشآموزانی مثل شهید عزتاللهی و شهید فهمیده مطرح میشدند.
آقای طحانیان میرفت میشد یک بیسیم چی، یک رزمنده. یک جبهه باز میشد و هر کس جای خود را پیدا میکرد. در جنگ نرم هم یک جبهه باز میشود و هر کس در حد وسع خود نقشآفرینی میکند.
ارسال پاسخ