دو نکته مهم درباره پشت‌پرده پسر کاناداطلبِ قالیباف

سیاستمداران ایرانی نمی‌توانند صبح تا شب برای مردم سخنرانی کنند و دنده «نصیحت» چاق کنند اما خودشان و اطرافیان‌شان آن کار دیگر کنند. جناب قالیباف می‌دانند هر کسی با شعاری که می‌دهد سنجیده می‌شود. کاش رئیس مجلس جوابی قانع کننده برای ما داشت!

سیاستمداران ایرانی نمی‌توانند صبح تا شب برای مردم سخنرانی کنند و دنده «نصیحت» چاق کنند اما خودشان و اطرافیان‌شان آن کار دیگر کنند. جناب قالیباف می‌دانند هر کسی با شعاری که می‌دهد سنجیده می‌شود. کاش رئیس مجلس جوابی قانع کننده برای ما داشت!

ترووست: سیاستمداران ایرانی نمی‌توانند صبح تا شب برای مردم سخنرانی کنند و دنده «نصیحت» چاق کنند اما خودشان و اطرافیان‌شان آن کار دیگر کنند. جناب قالیباف می‌دانند هر کسی با شعاری که می‌دهد سنجیده می‌شود. کاش رئیس مجلس جوابی قانع کننده برای ما داشت!

چند جمله بالا، مقدمه گزارشی بود درباره حواشی سفر فرزند قالیباف به کانادا که روزنامه فرهیختگان با تیتر «حمله گازانبری به مشارکت انتخاباتی» به آن پرداخته است.

بخشی از این گزارش را بخوانید:

* اگر سیاست در وضع طبیعی بود الان که با سرعت نور به انتخابات نزدیک می‌شویم، باید درباره تفاوت گروه‌های سیاسی حول مسائل اصلی کشور حرف می‌زدیم. درباره این حرف می‌زدیم که گروه الف نظرش درباره کنترل تورم و سیاست‌های ارزی و… فلان است و گروه ب نظر مخالفی دارد. نظر این آقایان سیاسی درباره مسکن و عقب‌ماندگی کشور در ساخت‌وساز چیست؟ گره سرمایه‌گذاری در صنعت نفت کجاست؟ و ده‌ها مساله دیگر.

* اما در واقعیت یک طرف سیاست به‌خاطر سال‌ها تندروی و ساختن یک تصویر غیرواقعی از نهادهای انتخابی در حال طناب‌کشی برای اصل مشارکت سیاسی هستند و در طرف دیگر رقابت خنده‌دار «لیست‌کشی» ادامه دارد. این‌ بحث‌ها را قبلا کرده‌ایم و حرف جدیدی نداریم. اما مساله تازه‌تر ورود به ایام «افشاگری»‌های درون‌جناحی است که رای‌دهندگان مردد را از فکر کردن به انتخابات پشیمان و بدنه رای سنتی را هم متزلزل می‌کند.

* صورت‌مساله اینطور است: ائتلاف اصولگرایان که در مجلس فعلی جناب قالیباف را از میدان اجرایی به بهارستان آورد و رئیس کرد، با یک انشعاب بزرگ روبه‌رو شده است. انشعابی که هیچ معنابخشی کارکردی و اجتماعی ندارد و فقط به وزن‌کشی سیاسی چند گروه و نیروی سیاسی مشابه مربوط است. قبلا اجمالا نوشته بودیم «جمنا»ی سابق که به «شانا» تغییر نام داده همچنان می‌خواهد لیست قبلی تهران را با درصدی تغییر کم به میدان بفرستد. درمقابل ائتلاف جدیدی از «شریان» که نزدیکان بذرپاش هستند با چند چهره سابق پایداری و… «امنا» را راه انداخته‌اند.

* درحالی‌که این دو گروه در هفته‌های اخیر در شبکه‌های اجتماعی در حال زد و خورد شدید بودند، به‌یکباره یک افشاگری بزرگ درباره سفر پسر محمدباقر قالیباف به کانادا فضایی شبیه ماجرای «سیسمونی‌گیت» برای او درست کرد. خبر جدید گویای این است که آقازاده رئیس مجلس برای تحصیلات می‌خواهد به یکی از مقصدهای مهاجرتی مهم ایرانی‌ها برود. اگر فامیلی آقای «اسحاق» قالیباف نبود اتفاق خاصی از منظر سیاسی رخ نداده بود. او مثل یکی از هزاران جوان ایرانی می‌‌شد که به دلایلی درست و غلط قصد ترک وطن کرده‌اند اما او پسر رئیس مجلسی است که با صفت «انقلابی» شناخته شده و جناب قالیباف به این صفت افتخار می‌کند.

* شاید رئیس مجلس مثل آنچه در حاشیه راهپیمایی 22 بهمن درباره ماجرای سفر اعضای خانواده‌اش به ترکیه گفت را اینجا هم خرج کند. او گفته بود مگر سفر به ترکیه «گناه» است؟ مخاطبان این حرف فقیه نبودند، مثل ما! اما در شرایطی که کشور به‌خاطر کمبود منابع ارزی تحت فشار سنگین اقتصادی است و مسئولان محترم هر روز از سختی مدیریت اقتصاد ایران برای جامعه سخنرانی می‌کنند، سفر اعضای خانواده رده‌بالاترین مسئولان کشور به خارج از کشور برای امر غیرضروری، خلاف شعارها و ادعاهای دهان‌پرکن آنهاست.

* وقتی مجلس و دولت فعلی به‌خاطر تجربه آبان 98 جرات نزیک شدن به قیمت حامل‌های انرژی را ندارند و مجبورند فشار سنگینی به بودجه عمومی وارد کنند، یعنی زندگی عموم مردم در شرایط سختی قرار دارد. سفر، مهاجرت، تحصیل در بهترین دانشگاه‌های دنیا و اصلا زندگی در بالاترین سطح هر شخصی جزئی از حقوق عادی فرد است اما هر مسئولیت سیاسی و اجتماعی بزرگی همان‌طور که مواهبی برای افراد دارد، محدودیت‌هایی برای آنها ایجاد می‌کند.

دو نکته مهم درباره پشت‌پرده پسر کاناداطلبِ قالیباف

* هیچ‌کدام از سیاسیون راست و چپ، اصولگرا و اصلاح‌طلب، عدالتخواه و آزادی‌خواه نمی‌توانند صبح تا شب برای مردم سخنرانی کنند و دنده «نصیحت» چاق کنند اما خودشان و اطرافیان‌شان آن کار دیگر کنند. جناب قالیباف می‌دانند هر کسی با شعاری که می‌دهد سنجیده می‌شود. کاش رئیس مجلس جوابی قانع کننده برای ما داشت.

* از سوی دیگر اما برای اهل سیاست این سوال جدی وجود دارد که چه کسانی دسترسی به اطلاعاتی اینچنین دارند. و هدف از افشاگری آنها چیست؟ اگر در ماجرای سیسمونی فهمیدید، این بار هم می‌فهمیم! اگر آن بار معلوم شد که کجای «سیستم» از روش شفافیت «موردی» برای به گوشه رینگ بردن قالیباف استفاده کرد، این بار هم معلوم می‌شود. شاید کسی بگوید چه اهمیتی دارد؟

* از منظر خطای خانواده جناب قالیباف اهمیتی ندارد، اما آنها که این اطلاعات را به این سبک و سیاق منتشر می‌کنند، می‌دانند این سبک ضد مشارکت عمومی و برای جامعه ناامید‌کننده است. شاید برای پیروزی در انتخابات و تکیه کردن بر صندلی قدرت هر قدر رای‌دهندگان کمتر باشند، آنها راحت‌تر خواهند بود! روش این افشاگری‌ها و نحوه ساخت‌و‌ساز این بمب‌های سیاسی، علاوه‌بر صندلی رقیب «درون‌جناحی» به ساختار سیاست در ایران هم آسیب می‌زند.

* به چند سطر اول این یادداشت برمی‌گردم؛ اگر گروه‌های سیاسی حرفی برای گفتن دارند چرا مجبورند برای کسب رای دیگری را بترکانند؟ آن هم با اطلاعات «آنچنانی»! روزگاری در فضای انتخابات از کاندیداها خواسته می‌شد وعده‌های قابل انجام بدهند، کار به جایی رسیده که کسی وعده نمی‌دهد.

//