هدف ایران از حملات به عراق، سوریه و پاکستان: تغییر تاکتیک یا تغییر استراتژی؟

حملات مستقیم ایران به عراق، سوریه و پاکستان در روزهای اخیر نشان دهنده تغییر استراتژی نیست، بلکه تغییر تاکتیک است.

حملات مستقیم ایران به عراق، سوریه و پاکستان در روزهای اخیر نشان دهنده تغییر استراتژی نیست، بلکه تغییر تاکتیک است.

فایننشال تایمز در مقاله ای به تحلیل تحولات اخیر خاورمیانه و استراتژی ایران پرداخته است. در اینجا خلاصه ای از این مقاله را ارائه می دهیم:

اولین نشانه‌ای که نشان می‌دهد ایران پس از ماه‌ها تنش در سراسر خاورمیانه نیاز به رویارویی مستقیم‌تر را احساس می‌کند، زمانی بود که نیروهای دریایی این کشور هفته گذشته از یک هلیکوپتر برای توقیف یک نفتکش در سواحل عمان فرود آمدند.

چند روز بعد، نوبت به نیروهای ویژه سپاه پاسداران رسید تا توانایی های نظامی خود را به رخ بکشند. آن ها اربیل را در شمال عراق با پرتاب رگبار موشک های بالستیک به سمت آنچه ایران به عنوان “مرکز جاسوسی اسرائیل” توصیف کرد، هدف قرار دادند.

دولت بایدن این حمله را – که بنا بر گزارش ها، کنسولگری ایالات متحده در نزدیکی آن را به لرزه درآورد – محکوم کرد و آن را “بی پروا” خواند.

با این حال، در تهران، این اقدامات به عنوان بخشی از پاسخ حساب شده جمهوری اسلامی به حمله بیش از 100 روزه اسرائیل به غزه تعبیر شد. نمایش قدرت برای ارسال پیامی هشداردهنده به ایالات متحده، اسرائیل و دیگر قدرت های منطقه بود، اما به شکلی هدفمند و دور از خط مقدم جنگ اسرائیل و حماس انجام شد.

از همان ابتدا، در اسرائیل، متحدان غربی آن و در میان کشورهای عربی نگرانی‌هایی در مورد چگونگی واکنش ایران و گروه‌های شبه‌نظامی که از آن حمایت می‌کنند وجود داشت. چند روز پس از حمله حماس، جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، قبل از اعزام دو ناو هواپیمابر به منطقه به عنوان یک عامل بازدارنده، به ایران هشدار داد “مراقب باشد”.

درگیری ها در خاورمیانه

در ماه‌های پس از آن، رهبران ایران اسرائیل را محکوم کرده و از حماس حمایت کرده‌اند، اما علناً تمایل خود را برای اجتناب از درگیری منطقه‌ای اعلام کرده‌اند و نیروهای خود را از منازعه دور نگه داشته‌اند.
با این حال، به نظر می رسد مجموعه ای از اقدامات خصمانه در سه هفته گذشته، علیه ایرانیان و همچنین رهبران ارشد نیابتی جمهوری، ایران را وادار به بالا بردن سطح واکنش کرده است.

اولین مورد حمله هوایی اسرائیل در سوریه بود که در پایان دسامبر یک فرمانده ارشد سپاه پاسداران را هدف قرار داد. هفته بعد، یک حمله اسرائیلی دیگر، صالح العاروری، معاون رهبر سیاسی حماس را در جنوب بیروت، پایگاه حزب الله، جنبش شبه نظامی شیعه لبنان که قدرتمندترین نیابتی ایران است، به شهادت رساند.
روز 3 ژانویه، روز بعد، دو بمب‌گذار انتحاری تقریباً 100 ایرانی را که به مناسبت سالگرد ترور قاسم سلیمانی، در شهر کرمان تجمع کرده بودند، را شهید کرد. داعش مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت، اما تنها پس از آن که فرماندهان سپاه پاسداران اعلام کردند اسرائیل مقصر است.

حمله انتحاری در کرمان
در ادامه، حمله آمریکا در بغداد یکی از فرماندهان ارشد یک شبه نظامی عراقی مورد حمایت ایران را کشت و ضربه دیگری به محور مقاومت وارد کرد.

پس از آن بود که ایران شروع به حمله مستقیم کرد. سپاه پاسداران حمله خود به اربیل را پاسخی به «جنایت‌های اخیر رژیم صهیونیستی» و همچنین کشتار فرماندهان گارد و «مقاومت» توصیف کرد.
ایران در تلافی حملات انتحاری در کرمان، همزمان موشک‌هایی را علیه اهداف داعش در سوریه شلیک کرد. این هفته، حمله نادری را در پاکستان انجام داد و جیش العدل، یکی دیگر از گروه های شبه نظامی سنی را هدف قرار داد. اسلام آباد با حملات موشکی علیه جدایی طلبان پاکستانی در ایران پاسخ داد.
یک مقام ایرانی می‌گوید که حملات ایران نشان‌دهنده تغییر استراتژی نیست، بلکه تغییری در تاکتیک‌ها برای آگاه کردن آمریکا و اسرائیل از تهدیدی است که می‌تواند تا زمانی که جنگ در غزه ادامه دارد، ایجاد کند.
این مقام می‌گوید: مشارکت پاکستان و اربیل مستقیماً به اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها پیام می‌دهد و پیام این است که با ایران کاری نداشته باشید و جنگ غزه را تمام کنید. ایران خواهان جنگ مستقیم با اسرائیل و آمریکا نیست. اما ما می‌خواهیم توسط آمریکایی‌ها دیده و احساس شویم.
این مقام می افزاید، این استراتژی بدون خطر نیست، اما تندروها در داخل ایران معتقدند که آسیب قابل کنترل است. از دیدگاه آنها، یک درگیری محدود و حساب شده می تواند [همچنین] این پیام را به نیروهای نیابتی ایران بدهد که در شرایط سخت از آنها حمایت می کنیم.»
ایران از زمان جنگ ویرانگر دهه 1980 خود با عراق، نیروهای نیابتی و جنگ نامتقارن را به بخشی جدایی ناپذیر از استراتژی امنیت ملی خود تبدیل کرده است، با توجه به اینکه فاقد تسلیحات متعارف برای مقابله با ایالات متحده یا اسرائیل است.
این شبکه که با تولد حزب الله در دهه 1980 آغاز شد، در دو دهه گذشته با تهاجم به رهبری ایالات متحده به عراق در سال 2003 و آشوب ناشی از قیام های عربی در سال 2011، پویایی منطقه را تغییر داد، گسترش یافته است.

این گروه که با ایدئولوژی ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی متحد شده است، گروه های قدرتمند شیعه را در عراق ترکیب کرده است: شبه نظامیان در سوریه، جایی که ایران برای حمایت از رژیم اسد در درگیری داخلی آن کشور مداخله کرد؛ حماس و حوثی‌های یمن که یک جنگ 9 ساله را علیه ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی، رقیب منطقه‌ای ایران انجام داده‌اند.
هر یک به حمله اسرائیل به غزه پاسخ نظامی داده اند: حزب الله درگیر درگیری های فرامرزی روزانه با اسرائیل بوده است. حوثی ها بیش از 30 حمله به کشتی های تجاری در دریای سرخ و همچنین پهپادها و موشک ها در بندر ایلات اسرائیل انجام داده اند. و شبه نظامیان عراقی بیش از 140 موشک و پهپاد را علیه نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه شلیک کرده اند.
تهران علناً اصرار دارد که شبه‌نظامیان مستقل عمل می‌کنند، اما با گشودن جبهه‌های متعدد، اقدامات آنها به رهبران ایران این امکان را داده است که قدرت و خصومت خود را به اسرائیل نشان دهند، در حالی که جمهوری را از نبرد مستقیم دور کرده و خطرات وارد شدن به یک درگیری گسترده‌تر را کاهش داده است.
در همین حال، مقامات آمریکایی، ایرانی‌ها را به «دست داشتن عمیق» در طراحی حملات حوثی‌ها علیه کشتی‌رانی متهم می‌کنند و می‌گویند که آنها هواپیماهای بدون سرنشین و «اطلاعات تاکتیکی» را در اختیار این گروه قرار داده‌اند. ایران مدت‌هاست که از شبه‌نظامیان حزب‌الله و گروه‌های عراقی که زیر چتر حشد الشعبی گروه‌بندی شده‌اند، حمایت مالی و نظامی کرده است.
با این حال، گروه‌های درون محور همگن نیستند و هر کدام دستور کار خود را دارند. حزب الله و رهبران جناح های شیعه عراق قوی ترین روابط را با تهران دارند. حماس یک جنبش اسلام‌گرای سنی است، در حالی که حوثی‌ها، اعضای فرقه شیعه زیدی، نسبت به سایر گروه‌ها از نظر ایدئولوژیک کمتر با ایران همسو هستند. اما رابطه آنها با این جمهوری پس از سالها جنگ با ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی از پایگاه آنها در شمال یمن عمیقتر شده است.
در ماه‌های اخیر، حوثی‌ها یکی از فعال‌ترین اعضای این شبکه بوده‌اند و ارزش استراتژیک خود را برای ایران به نمایش گذاشته‌اند، زیرا تجارت جهانی از طریق دریای سرخ را به شدت مختل کرده‌اند و ایالات متحده و بریتانیا را وارد جنگ کرده‌اند. اما میزان نفوذ واقعی ایران بر این گروه اغلب مورد بحث است.

در واقع، برخی در پایتخت‌های غربی این سوال را مطرح می‌کنند که ایران تا چه میزان در حال عبور از بحران است. علی واعظ، کارشناس ایران در گروه بحران می‌گوید: « نگرانی من این است که تهران به راه دیگری برای افزایش مخاطرات با ایالات متحده یعنی برنامه هسته ای خود روی آورد.
قبل از شروع جنگ اسرائیل و حماس، نشانه‌هایی از تحرک در رویارویی غرب با ایران بر سر مسایل هسته‌ای‌ دیده می‌شد.
در ماه سپتامبر، دولت بایدن و جمهوری با مبادله زندانیان موافقت کردند که در آن واشنگتن 6 میلیارد دلار از پول نفت ایران را آزاد کرد. در کنار این توافق، طرفین درباره اقدامات نانوشته کاهنده تنش، از جمله محدود کردن ایران بر توسعه تهاجمی هسته‌ای خود در حالی که اورانیوم نزدیک به درجه تسلیحات غنی‌سازی می‌کرد، بحث کردند. نشانه هایی وجود داشت که نشان می داد ایران سرعت تولید اورانیوم بسیار غنی شده را کاهش می دهد.
اما این درگیری امیدها برای پیشرفت را از بین برد. در عوض، گزارش دسامبر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌گوید تهران میزان تولید اورانیوم غنی‌شده خود را تا 60 درصد نسبت به سطح گزارش‌شده در نیمه اول سال 2023 افزایش داده است. واعظ می‌گوید محاسبات هسته‌ای می‌تواند تغییر کند، و به روش‌های بسیار مشکل‌ساز.
این مقام ایرانی می‌گوید افزایش غنی‌سازی پیامی به دولت بایدن بود پس از آن که واشنگتن به تهران اطلاع داد که تا پس از انتخابات آمریکا درباره موضوع هسته‌ای بحث نخواهد کرد. این مقام می گوید: «اگر آمریکا می خواهد صبر کند، باید عواقب آن را متحمل شود و عواقب آن افزایش غنی سازی خواهد بود».
با این حال، نتیجه ای که هیچ یک از طرفین نمی خواهد، تشدید تنش نظامی است. ایالات متحده و ایران برای جلوگیری از این نتیجه به کانال‌های پشتیبان کشورهایی مانند قطر متکی هستند. بایدن همچنین علناً اعلام کرده است که هشدارهایی به تهران ارسال کرده است و اخیراً هشدار داده است که به حوثی‌ها کمک نکند.

صنم وکیل، مدیر برنامه خاورمیانه در چتم هاوس، معتقد است که این حملات همچنان محدود خواهد بود.
در عوض، ایران همچنان به شبکه نیابتی خود برای تولید قدرت تکیه خواهد کرد. وکیل می‌گوید: «این یک استراتژی دفاعی رو به جلو است که به کار گرفته شده است تا تهدیدات از مرزها دور شود». اما مهم این است که در مورد جایگاه ایران در منطقه یا سرمایه‌گذاری‌هایش در محور مقاومت زیاده‌روی نکنیم.
با این حال، یک سوال حیاتی این است که آیا در صورت وقوع یک جنگ تمام عیار بین اسرائیل و حزب الله – نیروی نیابتی که بیشترین سرمایه گذاری روی آن انجام داده و برخی آن را برای حامی خود ضروری می دانند، محاسبات در تهران تغییر می کند یا خیر.

منبع: فایننشال تایمز

//