پرسش این است که آیا کافههای اطراف دانشگاه تهران اعتبار علمی این دانشگاه را مخدوش کردهاند ولی دکانهای پر رونق رسالهساز و مقالههای پولی خیر؟ چگونه دستور به تعطیلی کافهها داده میشود اما همزمان دستوری برای برخورد با دکان دزدان علم و باندهای فساد و معاملهگران مدارک دانشگاهی روبروی همین دانشگاه صادر نمیشود؟ پرسش این است که چرا برای رییس دانشگاه تهران، به جای برخورد با کافه، مساله بحران علم و دزدان و دلالان علم و دکانهای تجارت فساد علمی اولویت ندارد و اگر دارد آیا در این فقره اقداماتی عملی و موثر صورت گرفته است؟ بر فرض پذیرش چنین تحلیل سادهلوحانهای، تعطیلی کافهها به چه میزان به حل مساله کمک میکند و آیا این فقط پاک کردن صورت مساله نیست؟ پرسش این است که آیا ایشان از وضعیت مراکز و دانشگاههای معتبر جهانی خبر دارند؟
امروزه ساختمانها و دپارتمانهای بسیاری از این دانشگاهها در کوچه و خیابانهای شهر پراکندهاند و بدون گیت و حصار و سیم خاردار با بافت درونی شهر یکی شدهاند. آیا به این سبب، اعتبار علمی آنها از دانشگاه تهران کمتر شده است؟ و از همه مهمتر، آیا این گونه تصمیمات – که نمونههای مشابه آن را در برخی دانشگاهها و پژوهشگاههای بزرگ کشور هم مشاهده میکنیم – به ارتقای هویت علمی دانشگاه و نهاد علم کمک میکند؟ متاسفانه در این سالها دو بحران خانمانبرانداز تبدیل به نوعی اصل در برخی تصمیمات و برنامههای دانشگاهها و پژوهشگاههای کشور شده است: «ظاهرگرایی دینی» (ر.ک: حسینی، سیدحسین، 1400، آفت ظاهرگرایی دینی، روزنامه اعتماد، شماره 5053) و همچنین مبنا قرار دادن «کار سیاسی و سیاسیکاری در محیط علمی». معمولا هر مدیری برای باقی ماندن در پُست خود به این دو اصل تن میدهد چه اینکه غالبا از ناحیه مدیران بالادستی خریداران خوبی دارد. پرسش اما این است که آیا این سیاست رییس دانشگاه تهران به تقویت این دو اصل مهلک یاری میرساند یا در جهت ارتقای علمی دانشگاه قرار دارد؟ اگر این پیشفرض را بپذیریم که دانشگاه در قرن حاضر نقش قوه عاقله در جامعه را به عهده گرفته است، آیا با این تصمیمات میتوان چنین قوهای را نمایندگی کرد؟ کارل یاسپرس در کتاب خواندنی «ایده دانشگاه»، دانشگاه (university) را یک جهان (universe) دانسته که همه اجزای آن باید تشکیل دهنده یک کل جداییناپذیر باشند.
وی بر مبنای ایده وحدت علوم هدف اصلی دانشگاه را سهیم کردن دانشجویان در معنایی از وحدت میداند؛ هم در رشته خاص خود و هم در کل دانش (ر.ک: یاسپرس، کارل، 1394، ایده دانشگاه، ترجمه پارسا، تهران، ققنوس، ص73). اگر حتی ایده وحدت علوم را هم نپذیریم اما دانشگاه به عنوان نهاد علم و جزو مهمی از ارکان جامعه علمی باید منادی وحدت اجتماعی در جامعه باشد و هر آینه جامعه علمی ایران به چنین نگاههای وحدت بخش و کلینگرانه به مفهوم دانشگاه نیاز دارد.
پرسش جدی این است که چگونه میتوان از نهاد دانشگاه به مثابه یک هویت کلی و وحدت بخش، صیانت نمود و آیا با نمونه سیاستهای تعطیلی کافهها میتوان به حفظ هویت این نهاد علمی اقدام کرد؟ چه جای شک که تعطیلی دست و پا شکسته چند کافه هیچ کمکی به حفظ هویت علمی دانشگاه نکرده که هویت اجتماعی آن را هم بیش از پیش میشکند و از میان برمیدارد. از سوی دیگر ظاهرا فقدان اولویت و نداشتن برنامه جامع و موثر در مبارزه با فساد رایج علمی و اتفاقا گرفتار شدن در دامهایی از جنس ظاهرگرایی دینی یا سیاسیکاری، جز آسیب افزونتر بر پیکره جامعه علمی و تشدید بحرانهای اجتماعی رهاورد دیگری نخواهد داشت. از تجمع افراد در کافههای اطراف دانشگاه نترسید، از تجمیع پول کثیف در دکانهای فساد علمی اطراف دانشگاه سخت بترسید!
ارسال پاسخ